بررسی عملکرد برند شرکت‌های کوچک و متوسط با تکنیک تحلیل مقایسه‌ای کیفی فازی: تأکید بر نقش کارآفرینی و استراتژی منابع انسانی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشجوی دکتری مدیریت بازرگانی، واحد سمنان، دانشگاه آزاد اسلامی، سمنان، ایران.

2 دانشیار گروه مدیریت، مرکز تحقیقات کارآفرینی، ایده پردازی و تجاری سازی، واحد سمنان، دانشگاه آزاد اسلامی، سمنان، ایران.

3 استادیار گروه مدیریت، واحد سمنان، دانشگاه آزاد اسلامی، سمنان، ایران.

چکیده

   زمینه و هدف: هدف این مطالعه تعریف ترکیب ابعاد کارآفرینی، فعال بودن کارآفرین، شناسایی فرصت و استراتژی است که منجر به بهبود عملکرد برند در شرکت‌های کوچک و متوسط می‌شود.
روش‌شناسی/رهیافت: این پژوهش کاربردی به شیوه کمّی انجام شده است. ابعاد و شاخص‌های مطالعه  توسط خبرگان و متخصصـان بازاریابی و منابع انسانی شناسایی و پرسشنامه پژوهش طراحی شد. جامعه آماری تحقیق شامل مدیران منابع انسانی شرکت‌های کوچک و متوسط بودند. نمونه­گیری نیز با استفاده از روش نمونه­گیری خوشه­ای انجام گردید و نمونه تحقیق 400 نفر بودند. ترکیب عوامل تعریف‌شده با استفاده از تحلیل مقایسه‌ای کیفی فازی (fsQCA) انجام شد.
یافته‌ها و نتیجه‌گیری: نتایج نشان می‌دهد که تمام شروط ( ریسک‌پذیری، نوآوری، فعال بودن، رویکردهای نوآورانه و قابلیت‌ها، شناسایی فرصت و استراتژی) به حداقل یک ترکیب (راه‌حل) تعلق دارد که منجر به افزایش عملکرد برند شرکت می‌شود.  
اصالت/نوآوری: این مطالعه ترکیباتی که منجر به بهبود عملکرد برند در شرکت‌های کوچک و متوسط می‌شود را نشان می‌دهد. همچنین با نشان دادن ترکیبی از عواملی که در آن‌ها نوآوری می‌تواند به‌طور مثبت یا منفی بر عملکرد شرکت تأثیر بگذارد به تحقیقات نوآوری کمک می‌کند. همچنین، ترکیبات عواملی که می‌تواند منجر به موفقیت شرکت‌های کوچک و متوسط ​​شود در این مطالعه شناسایی‌ شده است.

تازه های تحقیق

این مطالعه ترکیباتی که منجر به بهبود عملکرد برند در شرکت‌های کوچک و متوسط می‌شود را نشان می‌دهد. همچنین با نشان دادن ترکیبی از عواملی که در آن‌ها نوآوری می‌تواند به‌طور مثبت یا منفی بر عملکرد شرکت تأثیر بگذارد به تحقیقات نوآوری کمک می‌کند. همچنین، ترکیبات عواملی که می‌تواند منجر به موفقیت شرکت‌های کوچک و متوسط ​​شود در این مطالعه شناسایی‌ شده است.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

Investigating the brand performance of Small and Medium-sized Enterprises (SMEs) with fsQCA technique: Emphasis on the role of entrepreneurship and human resource strategy

نویسندگان [English]

  • Morteza Emami 1
  • Younos Vakil Alroaia 2
  • Seyyed Mohammad Zargar 3
1 PhD Student in Business Management, Semnan Branch, Islamic Azad University
2 Associate Prof. and Chairman, Entrepreneurship and Commercialization Research Center, Department of Management, Semnan Branch, Islamic Azad University, Semnan, Iran
3 Assistant Prof., Department of Management, Semnan Branch, Islamic Azad University, Semnan, Iran. m.zargar@ semnaniau.ac.ir
چکیده [English]

Context and purpose. The purpose of this study is to define the combination of entrepreneurial dimensions, entrepreneurial activism, identifying opportunities and strategies that lead to improving brand performance in SMEs.
Methodology/approach. This applied research was conducted based on the quantitative approach. Dimensions and indicators of the study have been identified by experts and specialists in marketing and human resources and a research questionnaire has been designed. The statistical population of the study included human resource managers of SMEs. Sample (400 people) was selected using cluster sampling method. Combination of Defined Factors Fuzzy qualitative comparative analysis (fsQCA) was performed.
Findings and conclusions. The results of the analysis show that all conditions (risk-taking, innovation, proactiveness, innovative approaches and capabilities, opportunity identification and strategy) belong to at least one combination (solution) that leads to an increase in the company's brand performance.
Originality. This study shows the compounds that lead to improved brand performance in SMEs. It also contributes to innovation research by showing a combination of factors in which innovation can positively or negatively affect firm performance. Another important contribution of this study is related to SMEs. The combination of factors that can lead to the success of SMEs has been identified in this study.

کلیدواژه‌ها [English]

  • "Brand Performance"
  • "Entrepreneurial Role"
  • "Human Resource Strategy"
  • "Fuzzy-set Qualitative Comparative Analysis (fsQCA)"

مقدمه

کارآفرینی با شتاب دادن به فعالیت‌های اقتصادی و خلق فرصت‌های شغلی جدید، نقش راهبردی در توسعه اقتصادی ایفا می­کند (Heydari, Rahimiaghdam, & Hosseini 2021). همچنین، رفتارها و فرآیندهای کارآفرینی نقش مهمی در پویایی شرکت‌های کوچک دارد (Nguyen, Huynh, Lam, Le, & Nguyen, 2021). پژوهش‌های اخیر به نقش رهبری کارآفرینانه در تعیین اینکه آیا جهت‌گیری کارآفرینانه به‌طور مؤثر در سازمان با استفاده از قابلیت‌ها و منابع شرکت‌ها اجرا می‌شود یا خیر، تأکید داشته‌اند. با توجه به تأثیر مستقیم جهت‌گیری کارآفرینانه، برخی از محققان معتقدند که گرایش کارآفرینانه می‌تواند به‌خودی‌خود عملکرد شرکت را به‌ویژه برای کسب‌وکارهای کوچک تعیین کند (Muchiri & McMurray, 2015). انتظار می‌رود چندین اقتصاد نوظهور از یک جامعه صنعتی به یک جامعه کارآفرینی تبدیل شوند که در آن رهبری و جهت‌گیری کارآفرینانه عناصر اصلی کمک‌کننده به موفقیت شرکت‌ها باشد (Cho & Lee, 2018). محققان بر رفتار کارآفرینانه و نحوه تشکیل شرکت‌ها اساس اقدامات کارآفرینانه و تصمیمات استراتژیک برای دستیابی به عملکرد بالا تمرکز کردند ( Basco, Hernández-Perlines, & Rodríguez-García, 2020). جهت‌گیری کارآفرینانه به جهت‌گیری استراتژیک سازمان و ظرفیت آن برای جذب عناصر خاص بازار و سبک‌های تصمیم‌گیری، استراتژی‌ها و رویه‌ها اشاره دارد. از یک‌سو، بسیاری از محققان به پیوند مثبت بین گرایش کارآفرینی و عملکرد تجاری اشاره می‌کنند. بدین معنا که شرکت‌هایی که جهت‌گیری کارآفرینانه تر اتخاذ می‌کنند، احتمالاً عملکرد بهتری خواهند داشت (Kajalo & Lindblom, 2015). به‌طور مشابه، سایر مطالعات نشان می‌دهند که شرکت‌هایی با گرایش کارآفرینی، مستعد سرمایه‌گذاری از فرصت‌ها مبتنی بر تعهد و تلاش خود هستند (Covin & Miller, 2014). از سوی دیگر، رابطه مثبت بین رهبری کارآفرینی و عملکرد تجاری توسط مطالعات قبلی تأییدشده است. زیرا عملکرد تجاری نتیجه استراتژی‌های اجراشده توسط رهبران است (Uhl-Bien & Arena, 2018). به‌طورکلی، رهبری تأثیر قابل‌توجهی بر اجرای جهت‌گیری کارآفرینانه دارد. بااین‌حال، شواهد نشان می‌دهد که در میان محیط کسب‌وکار رقابتی و پویای امروزی، رویکردهای سنتی رهبری در راستای عملکرد بهتر شرکت‌ها نتیجه‌بخش نبوده است (Leitch & Volery, 2017). اغلب مطالعات پیشین بسیاری از میانجی‌ها را برای نشان دادن بهتر همبستگی‌ها و شفاف‌سازی عملکرد کسب‌وکار در نظر گرفته‌اند. بااین‌وجود، جهت‌گیری کارآفرینانه، رهبری کارآفرینانه، عملکرد برند و میانجی‌ها به‌طور هم‌زمان موردمطالعه قرار نگرفته‌اند. در بررسی عوامل

 

واسطه‌ای مختلف در این دو رابطه، برخی از مطالعات شواهدی مبنی بر ارتباط بین جهت‌گیری کارآفرینی و عملکرد برند از رهگذر قابلیت‌های نوآوری ارائه می‌دهند. در همین حال، خلاقیت تیمی، قابلیت‌های پویا و مزیت رقابتی اغلب به‌عنوان واسطه‌ای برای رابطه بین رهبری کارآفرینانه و عملکرد برند پیشنهادشده‌اند (Leitch & Volery, 2017). همچنین، تحقیقات موجود در مورد جهت‌گیری برند، اطلاعات کمی در مورد اینکه چگونه روابط آن باقابلیت‌های شرکت بر عملکرد شرکت تأثیر می‌گذارد، نشان می‌دهد (Anees-ur-Rehman, Wong, & Hossain, 2016). علاوه بر این، با توجه به اینکه شواهد تجربی از شرکت‌های کوچک و متوسط ​​(SMEs)، به‌ویژه در اقتصادهای نوظهور، عمدتاً نادیده گرفته‌شده است، ادبیات جهت‌گیری برند نیز مبهم به نظر می‌رسد (Odoom & Mensah, 2018). در این راستا، نظر به آنکه شرکت­های تعاونی در مجموعه شرکت­های کوچک و متوسط قرار می­گیرند، مطالعات اندکی در خصوص عملکرد برند در این شرکت­ها انجام‌شده است؛ بنابراین، با توجه به شکاف‌های تحقیقاتی مطرح‌شده، بررسی رابطه میان جهت‌گیری کارآفرینانه، رهبری کارآفرینانه، عملکرد برند و نیز شناسایی میانجی‌گرهای این روابط در شرکت‌های کوچک و متوسط مقیاس حائز اهمیت است. بدین ترتیب، هدف از انجام این پژوهش بررسی عملکرد برند شرکت‌های کوچک و متوسط مقیاس با تکنیک تحلیل مقایسه‌ای کیفی فازی با تأکید بر نقش رهبری کارآفرینی و استراتژی منابع انسانی است. این پژوهش از دو جنبه دارای اصالت بوده و می‌تواند در ادبیات موضوع سهیم شود. اول آنکه، بررسی رابطه میان رهبری کارآفرینانه و عملکرد برند از رهگذر راهبردهای منابع انسانی می‌تواند به پیشبرد ادبیات موضوع کمک کند و شواهد تجربی بیشتری در زمینه موضوع فراهم آورد. همچنین، با توجه به اهمیت شرکت‌های کوچک و متوسط در پویایی اقتصادی کشورهای درحال‌توسعه، تمرکز منحصربه‌فرد این مطالعه بر شرکت‌های مزبور می‌تواند راهبردهای مناسب برای بهبود رهبری کارآفرینی در چارچوب این شرکت‌ها را فراهم آورد.

مبانی نظری و پیشینه پژوهش

مفهوم کارآفرینی سازمانی

کارآفرینی فرآیندی است که توسط اعضای یک سازمان اجرا می‌شود و با استفاده از فرصت‌هایی که دیگران متوجه آن نمی‌شوند، مرزهای الگوها و شیوه‌های رفتاری قابل‌قبول را می‌شکنند تا ارزش‌های جدیدی تولید کنند. کارآفرینان به دنبال فرصت‌هایی برای شکل دادن به محیط خود و ایجاد تغییرات مثبت هستند (Wang, Zhang, Thomas, Yu, & Spitzmueller, 2017).

جهت‌گیری کارآفرینانه و عملکرد برند

عملکرد تجاری به‌طورکلی شامل دو جزء عملکرد مالی و عملکرد غیرمالی است (Seo & Lee, 2019). عملکرد مالی برای توصیف عملکرد شرکت‌ها استفاده می‌شود که می‌تواند بر اساس ارزش پول و عملیات مالی اندازه‌گیری شود. عملکرد غیرمالی، عملکرد شرکت‌هایی است که نمی‌توان آن را باارزش پولی اندازه‌گیری کرد، مانند شهرت برند، رضایت مشتری، عملکرد سازمانی و فعالیت‌های نوآورانه. عملکرد مالی معمولاً با بقای کوتاه‌مدت شرکت‌ها مرتبط است، درحالی‌که عملکرد غیرمالی برای مقابله با رشد پایدار بلندمدت محتمل‌تر است. بااین‌حال، کنترل و ترکیب این دو نوع عملکرد برای توسعه ضروری‌ است (Seo & Lee, 2019). یافته‌های تحقیقات گذشته در زمینه برند سازی نشان می‌دهد که شرکت‌هایی با سطوح بالایی از جهت‌گیری برند نسبت به آن‌هایی که سطوح پایین‌تری دارند از مزایای عملکرد بیشتری بهره می‌برند. از دیدگاه برند سازی، هیرونن و همکاران (Hirvonen & Laukkanen, 2014) دریافتند که عوامل خارجی در رابطه جهت‌گیری و عملکرد برند در بین شرکت‌های فنلاندی نقش واسطه‌گری دارد. در این خصوص محققان استدلال می‌کنند که ماهیت رقابتی محیط‌های تجاری ممکن است اثر عملکرد مستقیم دنبال کردن جهت‌گیری‌های واحد را کاهش دهد و به دنبال مکمل‌هایی برای دستیابی به نتایج هم‌افزایی باشند (Boso et al., 2016).  

منابع انسانی در شرکت‌های کوچک و متوسط

نقش مدیریت منابع انسانی (HRM) به‌عنوان وسیله‌ای برای افزایش اثربخشی سازمانی برانگیخته است (Kinnie, Swart, & Cross, 2017). شرکت‌های کوچک‌تر نیز به‌عنوان شرکت‌های جهانی تأسیس‌شده‌اند که در بازارهای بین‌المللی فعالیت می‌کنند و به‌عنوان عوامل شبکه زنجیره تأمین مهم با شرکای جهانی بزرگ‌تر در بسیاری از مناطق کمتر توسعه‌یافته جهان شناخته می‌شوند.

سرمایه انسانی باکیفیت بالاتر، رقابت‌پذیری شرکت‌ها را با افزایش ظرفیت جذب فن‌آوری شرکت‌ها افزایش می‌دهد و آن‌ها را قادر می‌سازد به تولید باکیفیت بالاتر و مقرون‌به‌صرفه دست یابند (Habib, Abbas, & Noman, 2019). با توجه به رابطه مستقیم بین سرمایه انسانی و عملکرد شرکت، به‌طورکلی، مطالعات تجربی از برتری سرمایه انسانی در تأثیرگذاری بر بهره‌وری در انواع مختلف سازمان‌ها پشتیبانی می‌کند. سرمایه انسانی یک شرکت را می‌توان برای تقویت نوآوری استفاده کرد که عمدتاً از طریق محصولات، خدمات یا فرآیندهای جدید یا بهبودیافته محقق می‌شود (Ayalew, Xianzhi, Dinberu, & Hailu, 2020; Danquah & Amankwah-Amoah, 2017; McDowell, Peake, Coder, & Harris, 2018)؛ بنابراین، برای تحقق نوآوری، شرکت‌ها به کارگرانی بادانش، مهارت‌ها، توانایی‌ها و تجربیات مناسب نیاز دارند (Ismail, 2018).

رابطه بین جهت­گیری کارآفرینانه و منابع انسانی در شرکت‌های کوچک و متوسط

شیوه‌ها و فلسفه‌های منابع انسانی می­تواند بر رابطه بین جهت‌گیری کارآفرینانه و رشد فروش در شرکت­های جوان تأثیر بگذارد (Messersmith & Wales, 2013). رابطه بین جهت­گیری کارآفرینانه و عملکرد نوآورانه در بین شرکت‌هایی که از شیوه‌های مدیریت استراتژیک منابع انسانی استفاده می‌کنند، قوی­تر است (Tang, Tang, & Katz, 2014). کلاس و همکاران (Klaas, McClendon, & Gainey, 2000) بیان می­کند که فعالیت­های منابع انسانی نیازمند زمان و پیچیده هستند. ازاین‌رو، به دلیل محدودیت‌های اندازه، شرکت‌های کوچک و متوسط معمولاً ​​چنین فعالیت‌هایی را برون‌سپاری می­کنند. در این راستا، مزایای استفاده از منابع انسانی به‌اندازه شرکت‌های «مبتکر» مربوط می‌شود، زیرا چنین شرکت‌هایی «کوچک‌تر و جوان‌تر هستند و احتمال کمتری دارد که تمام قابلیت‌های زنجیره ارزش را برای به حداکثر رساندن بازده خود از نوآوری توسعه داده باشند» (Salimath, Cullen, & Umesh, 2008). شرکت‌های کوچک و متوسطی که سطوح بالایی از جهت‌گیری کارآفرینانه دارند با درجات بالاتری از فعالیت‌های ریسک‌پذیر مرتبط هستند. بااین‌حال، درجات بالاتر ریسک‌پذیری به‌نوبه خود با تأثیر مثبت بر سرعت نوآوری همراه است (Shan, Song, & Ju, 2016). شان و همکاران (Shan et al., 2016) اشاره می­کند که سطوح بالای تعهد منابع اثر حمایتی بر گروه‌های محصول دارد، که منجر به افزایش نوآوری می‌شود. شرکت‌های کوچک و متوسط ​​با سطوح بالای جهت­گیری کارآفرینانه که به منابع انسانی خود حساس هستند، ممکن است از افزایش سرعت نوآوری محصول نیز بهره ببرند، بنابراین بر عملکرد شرکت تأثیر مثبت می‌گذارند (Irwin et al., 2018).

پیشینه پژوهش

رابطه میان متغیرهای تحقیق از زوایای مختلفی موردبررسی قرارگرفته است. برای نمونه، حیدری و همکاران (Heydari et al., 2021) تأثیر حمایت مدیران ارشد بر کارآفرینی سازمانی با نقش میانجی تعهد عاطفی اعضای هیئت‌علمی دانشگاه تبریز را موردبررسی قراردادند. در این مطالعه نقش میانجی تعهد عاطفی در بین حمایت مدیران ارشد و کارآفرینی سازمانی تأیید گردید. همچنین، باقرصاد و همکاران (Baghersad, Davari, & Azizi, 2019) در بررسی تأثیر ابعاد هشـت‌گانه اکوسیستم کارآفرینی (زیرساخت، تحقیق‌و‌توسعه، سیاست، منابع مالی، حمایت­هـای غیرمالی، بازارها، سرمایه انسانی و فرهنگ کارآفرینانـه) بر رقابت­پذیری صنایع نشان دادند که پنج بعد از ابعاد هشت‌گانه اکوسیستم کارآفرینی از شروط لازم و 3 بعد نیز از شروط کافی بـرای رقابت‌پذیری می­باشند. همچنـین، سه نـوع تحلیـل اسـتاندارد سخت‌گیرانه از ابعاد اکوسیستم کارآفرینی در جهت مسیرهای علّی رقابت­پـذیری صنایع استخراج شد.

ساباندو ـ ورا و همکاران (Sabando-Vera, Yonfa-Medranda, Montalván-Burbano, Albors-Garrigos, & Parrales-Guerrero, 2022) نوآوری باز در شرکت‌های کوچک و متوسط را موردبررسی قراردادند. این مطالعه با ارائه یک نمای کلی از IO در شرکت‌های مزبور به این زمینه پژوهشی کمک می‌کند. همچنین اطلاعات روشنگرانه‌ای را برای سیاست‌گذاران برای توسعه سیاست‌های رشد اقتصادی شرکت فراهم می‌کند. فبریانتی و هربرت (Febrianti & Herbert, 2022) در بررسی خود به تجزیه‌وتحلیل کسب‌وکار و نوآوری محصول برای بهبود عملکرد کسب‌وکارهای کوچک و متوسط پرداختند. نتایج این مطالعه نشان داد که این دو متغیر تأثیر نسبتاً بالایی بر عملکرد کسب‌وکار دارند. فونگ ونگاین (Nguyen et al., 2021) علاوه بر تأثیر رهبری کارآفرینانه بر عملکرد شرکت‌های کوچک و متوسط، اثرات واسطه‌ای عوامل سازمانی را موردبررسی قراردادند. نتایج  نشان می‌دهد که رهبری کارآفرینانه از طریق واسطه‌های کامل خلاقیت تیمی، قابلیت‌های پویا و مزیت‌های رقابتی می‌تواند عملکرد شرکت‌های کوچک و متوسط فناوری اطلاعات را افزایش دهد.

روش‌شناسی پژوهش

این پژوهش از نوع توصیفی ـ همبستگی بود که به شیوه پیمایشی انجام گردید. همچنین، در این پژوهش با توجه به هدف و ماهیت پژوهش از روش پژوهش کمّی استفاده‌شده است. جامعه آماری تحقیق شامل مدیران منابع انسانی شرکت‌های کوچک و متوسط، (13773 شرکت ثبت‌شده در شهرک‌های صنعتی در سراسر ایران) بودند که بر اساس جدول کرج سی و مورگان (Krejcie & Morgan, 1970) 375 مدیر انتخاب شدند که برای افزایش اعتبار داده­ها، نمونه تحقیق به 400 نفر ارتقاء داده شد. آمار توصیفی شرکت‌های موردپژوهش در جدول (1) ارائه‌شده است. سازه‌ها مشتمل بر ابعاد EO (ریسک‌پذیری، نوآوری، فعال بودن و رویکردهای نوآورانه و قابلیت‌ها)، شناسایی فرصت، استراتژی و عملکرد شرکت هستند که هرکدام بر اساس چندین نشانگر سنجیده شدند. ابعاد EO، استراتژی و عملکرد شرکت با نشانگرهایی بر اساس پرسشنامه پیشنهادی هیوز و مورگان (Hughes & Morgan, 2007) اندازه‌گیری شد. برخی از پارامترها با زمینه فعالیت شرکت‌های کوچک و متوسط هماهنگ شدند. شاخص «عملکرد شرکت» شامل موارد مربوط به عملکرد محصول و بازار و همچنین عملکرد اقتصادی است. فرصت‌ها و استراتژی‌ها نیز در قالب شاخص‌های جدید سنجیده شدند؛ بنابراین، «شاخص شناسایی فرصت» منعکس‌کننده این فرض است که یک کارآفرین توسط چندین منبع به‌طور هم‌زمان برانگیخته می‌شود و «شاخص استراتژی» منعکس‌کننده درک چندین فرصت مختلف و استفاده از آن‌ها به‌طور هم‌زمان است. تمام پارامترها در جدول (2) ارائه‌شده‌اند.

تجزیه‌وتحلیل مبتنی بر تعیین و محاسبه هر ترکیب شرطی است که در مجموعه داده‌ها ظاهر می‌شود و سپس از اصول استنتاج منطقی برای تعیین اینکه کدام‌یک از استنتاج‌ها یا دلالت‌های توصیفی برای داده‌های تحلیل‌شده اعمال می‌شود، استفاده می‌شود. در این پژوهش برای تحلیل داده‌ها از روش fsQCA[1] استفاده شد. هدف این روش تعیین نتایج منطقی حاصل از یک مجموعه داده است و مطالعه روابط علّی پیچیده را امکان‌پذیر می‌کند. به­طور دقیق­تر، این روش، ترکیبی از متغیرهای مستقل را به دست می­دهد که با روش­های واریانس­محور قابل‌شناسایی نیستند؛ زیرا این روش­ها صرفاً اثرات اصلی را بررسی می­کنند (Woodside, 2014). مجموعه متغیرهای مستقل که از طریق روش fsQCA شناسایی می­شوند، صرفاً در خصوص معدودی از نمونه­های موردبررسی بر متغیر وابسته اثر می­گذارند. درواقع، این روش، نمونه­ موردبررسی را به چندین زیر نمونه تقسیم می­کند و ترکیب­های چندگانه از شرایط را ارائه می­دهد. بدین ترتیب، هر پیکره­بندی/ترکیب صرفاً یک زیرمجموعه از نمونه را به تصویر می­کشد (Pappas & Woodside, 2021).

 این روش مشتمل بر سه مرحله اساسی است که امکان انتخاب شرایط مناسب و ترکیبی از متغیرها را فراهم می‌کند. این موارد به شرح زیر است:

الف) کالیبراسیون (تبدیل داده‌ها)

ب) ساخت جدول حقیقی

ج) به حداقل رساندن منطقی

 

 

 

جدول 1. آمار توصیفی مربوط به شرکت‌های کوچک و متوسط پژوهش

 

متغیر

طبقه

فراوانی

درصد

سابقه فعالیت

1-5 سال

146

365/0

5-10 سال

137

34/0

10-15 سال

92

23/0

15-20 سال

34

4/25

بیشتر از 20 سال

25

06/0

سطح تحصیلات

لیسانس

140

9/34

فوق‌لیسانس

161

1/40

دکترا

93

2/23

 

 

 

پست

مدیرعامل/ ارشد

101

2/25

مدیر منابع انسانی

15

7/3

عضو هیئت‌مدیره

24

6

کارشناس

260

8/64

نوع فعالیت

صنعتی

54

5/13

خدماتی

98

4/24

مالی

215

6/53

آموزشی

21

2/5

بهداشت و سلامت

12

3

نوع مالکیت

خصوصی

179

6/44

تعاونی

6

5/1

دولتی

215

6/53

محل استقرار

شهرک‌های صنعتی

44

8/32

خارج از شهرک‌های صنعتی

90

2/67

 

 

جدول 2. نشانگرها و سازه‌های پژوهش و ضرایب پایایی

ابعاد

پارامترها

علائم در مدل

آلفای کرونباخ

ریسک‌پذیری

درصورتی‌که به ما فرصتی برای سود بالاتر از حد متوسط داده شود، آماده پذیرش سطح بالایی از ریسک هستیم.

R1

 

 

81/0

افراد در سازمان ما تشویق می‌شوند تا با ایده‌های جدید ریسک‌های حساب‌شده‌ای را انجام دهند.

R2

سازمان ما بر اکتشاف و آزمایش برای فرصت‌ها تأکید دارد.

R3

کارکنان تشویق می‌شوند تا با ایده‌های جدید ریسک‌های حساب‌شده‌ای را انجام دهند.

R4

 

 

نوآوری

 

سازمان ما به دنبال راه‌های جدیدی برای انجام کارها است.

IN1

 

 

82/0

ما به‌طور فعال پیشرفت‌ها و نوآوری‌ها را در سازمان خود معرفی می‌کنیم.

IN2

سازمان ما درروش های عملکرد خود خلاق است.

IN3

آزادی و استقلال به کارمند داده‌شده تا خودش تصمیم بگیرد.

IN4

کارمندان مجاز به عمل و فکر کردن بدون دخالت هستند.

IN5

کارکنان به تمام اطلاعات حیاتی دسترسی دارند.

IN6

 

 

فعال بودن

 

ما محیط خارجی خود را تجزیه‌وتحلیل می‌کنیم.

MO1

88/0

ما در شناسایی فرصت‌ها و نیازها برتر هستیم.

MO3

ما اقداماتی را آغاز می‌کنیم که سایر سازمان‌ها به آن‌ها پاسخ می‌دهند.

MO4

ما همیشه سعی می‌کنیم در هر موقعیتی ابتکار عمل را به دست بگیریم (مثلاً در برابر رقبا، در پروژه‌ها و زمانی کار با دیگران)

MO5

رویکردهای نوآورانه و قابلیت‌ها

 

امکان کسب سود اقتصادی انگیزه اصلی ما برای اداره تجارت است.

AP1

93/0

امکان برآوردن نیازهای اجتماعی انگیزه اصلی ما برای اداره کسب‌وکار است.

AP2

امکان رقابت انگیزه اصلی ما برای اداره تجارت است.

AP3

امکان آزمایش ایده‌های ما انگیزه اصلی ما برای اداره تجارت است.

AP4

امکان بهره‌برداری از فرصت‌های بازار، انگیزه اصلی ما برای اداره تجارت است.

AP5

امکان آزمایش توانایی‌های ما انگیزه اصلی ما برای اداره تجارت است.

AP6

امکان دستیابی به استقلال انگیزه اصلی ما برای اداره تجارت است.

AP7

شناسایی فرصت

 

ما منابع جدید و انواع منابع را به‌عنوان فرصت می‌بینیم.

OP1

80/0

ما منابع جدید تأمین مالی را به‌عنوان فرصت می‌بینیم.

OP2

ما بازارهای جدید و نیازهای اجتماعی را به‌عنوان فرصت می‌بینیم.

OP3

ما توسعه فناوری را به‌عنوان یک فرصت می‌بینیم.

OP3

ما قوانین و مقررات مالیاتی را به‌عنوان فرصت می‌بینیم.

OP4

90/0

 

 

 

استراتژی

 

شیوه‌های منابع انسانی برای سازگاری با یکدیگر ادغام‌شده است.

ST1

استراتژی‌های منابع انسانی با استراتژی سازمان ادغام‌شده است.

ST2

ویژگی‌های مدیران با برنامه استراتژیک مطابق است

ST3

کارکنان منابع انسانی عامل کلیدی در تنظیم استراتژی منابع انسانی هستند

ST4

 برنامه‌های توسعه برای حمایت از تغییرات استراتژیک طراحی‌شده‌اند.

ST5

 ارزیابی کارکنان کلیدی بر اساس پتانسیل آن‌ها صورت می‌گیرد.

ST6

سود خالص قبل از کسر مالیات در مقایسه با تمامی منابع موجود محاسبه می‌شود.

ST7

سطح رضایت کارکنان قابل‌قبول است.

ST8

 

 

 

 

 

عملکرد

 

نسبت به محصولات رقیب، محصولات تجاری ما ازنظر فروش موفق‌تر هستند.

PER1

90/0

نسبت به محصولات رقیب، محصولات تجاری ما معروف‌تر هستند.

PER2

امسال توانستیم مشتریان/ذینفعان جدیدی جذب کنیم.

PER3

ما در حفظ پایگاه مشتریان خود و دستیابی به سفارش‌ها مکرر موفق بوده‌ایم.

PER4

نسبت به رقبای خود، ازنظر نتایج اقتصادی موفق‌تر بوده‌ایم.

PER5

نسبت به محصولات رقیب، محصولات کسب‌وکار ما نوآورتر هستند.

PER6

نسبت به سایر نهادها، ازنظر دریافت سفارش یا یارانه موفق‌تر بوده‌ایم.

PER7

سودآوری ما در سال‌های گذشته افزایش‌یافته است.

PER8

درآمد ما در سال‌های گذشته افزایش‌یافته است.

PER9

اجرای مهندسی کیفیت از اصول ماست.

PER10

رسانه و دیجیتال در پیشبرد اهداف برند ما نقش زیادی دارد.

PER11

 

 

ارزش کلی هر شاخص به‌عنوان میانگین موجود در شاخص محاسبه می‌شود. درمجموع، پرسشنامه پژوهش شامل 46 گویه بود که هفت سازه (کاملاً موافق تا کاملاً مخالف) را اندازه‌گیری می‌کرد. هر گویه توسط پاسخ‌دهندگان در مقیاس هفت‌درجه‌ای ارزیابی شد. ازآنجایی‌که متغیرهای پژوهش شامل چندین شاخص هستند، برای تأیید پایایی آن‌ها ضرایب آلفای کرونباخ استفاده شد. نتایج تجزیه‌وتحلیل در جدول (1) ارائه‌شده است. ضرایب آلفای کرونباخ برای ریسک‌پذیری، نوآوری، فعال بودن، قابلیت‌های کارآفرینی، استراتژی و عملکرد شرکت همه بالاتر از 7/0 بود که نشان می‌دهد متغیرها ازنظر درونی سازگار بودند و ساختار یکسانی را اندازه‌گیری کردند. پایایی ابعاد جدید تعریف‌شده یعنی شناسایی فرصت و استراتژی نیز بسیار خوب بودند.

 یافته‌ها

الف) کالیبراسیون (تبدیل داده‌ها)

در مرحله اول تجزیه‌وتحلیل، همه متغیرها به مجموعه تبدیل می‌شوند. مجموعه‌ها میزان تعلق یک متغیر معین به یک دسته خاص را نشان می‌دهند. مجموعه‌ها می‌توانند هر مقداری از 0 تا 1 داشته باشند (Woodside & Zhang, 2013). متغیرهای یک مجموعه را می‌توان به‌طور واضح کالیبره کرد (تغییرپذیری متعلق به یک دسته به‌صورت دودویی تعیین می‌شود: «0» برای عدم عضویت و «1» برای عضویت). با توجه به ملاحظات مدنظر، نقاط برش بر اساس صدک‌ها انتخاب شد (Beynon, Jones, & Pickernell, 2016). به‌طور خاص، صدک 95 به‌عنوان آستانه عضویت کامل، صدک 50 به‌عنوان نقطه عطف حداکثر ابهام و صدک 5 به‌عنوان آستانه غیرعضویات مورداستفاده قرارگرفته است.

ب) ساخت جدول حقیقی

هدف اصلی از ایجاد یک جدول حقیقی این است که نشان دهد کدام ترکیب شرایط در موارد تحلیل‌شده امکان حصول به نتیجه مورد انتظار را محقق می‌کند. در این مطالعه، ترکیباتی که منجر به موفقیت حداقل در یک مورد شده است، به دلیل تعداد نسبتاً کم موارد در نظر گرفته شد. دومین عامل برای تصمیم‌گیری در مورد حذف ترکیبات از جدول حقیقی، کمیتی است که به‌عنوان سازگاری شناخته می‌شود. سازگاری به معنای میزانی است که ترکیبی از شرایط علّی به‌طور قابل‌اعتمادی با نتیجه مرتبط است (Crilly, 2011). سطح سازگاری در محدوده 0 تا 1 است. در این مرحله، فرض بر این است که ترکیباتی که سازگاری آن‌ها کمتر از 8/0 است در تجزیه‌وتحلیل fsQCA نشان داده‌شده است (Schneider & Wagemann, 2012). پس از حذف ترکیب‌هایی که شرایط فوق را ندارند از جدول حقیقی می‌توان مرحله سوم تحلیل را آغاز کرد (جدول 2).

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

جدول 2. جدول حقیقی

ریسک‌پذیری

نوآوری

فعال بودن

قابلیت کارآفرینی

شناسایی فرصت

استراتژی

عملکرد

ضریب سازگاری

0

0

0

1

1

0

0

8401/83

0

1

0

0

1

0

0

5120/82

0

1

1

1

0

0

0

2320/87

1

1

0

1

0

0

0

0483/87

0

1

0

1

0

0

0

9602/82

0

1

0

0

0

0

0

5537/88

0

0

1

1

0

0

0

1520/86

1

0

1

0

0

0

0

4701/80

0

0

0

0

0

0

0

8280/86

0

0

0

1

0

0

0

2079/78

1

0

0

0

0

0

0

9822/87

0

1

1

0

1

0

0

9992/84

1

0

1

0

1

0

0

6605/86

1

1

0

0

1

0

0

0329/88

0

0

0

0

1

0

0

9003/83

1

1

1

0

0

0

0

5246/81

1

1

0

0

0

0

1

3066/85

1

1

0

1

1

1

1

5592/78

0

0

1

0

0

1

1

0463/78

1

1

1

1

0

1

1

1779/86

1

1

1

1

1

0

1

9657/85

0

0

0

1

1

0

1

5127/77

0

0

1

0

1

0

1

8521/86

1

1

0

1

0

1

1

7568/86

0

1

1

0

1

1

1

8731/81

0

0

1

1

1

0

1

1249/82

0

0

1

1

1

0

1

3765/84

0

1

1

1

1

0

1

8870/82

0

1

1

0

1

1

1

6130/85

0

0

0

1

1

0

1

2797/86

1

0

1

0

1

1

1

2352/81

1

1

1

1

0

1

1

1889/87

1

1

1

1

1

1

1

4808/86

 

 

ج) به حداقل رساندن منطقی

سه‌راه‌حل را می‌توان در fsQCA اتخاذ کرد: پیچیده، میانی ​​و صرفه‌جو (نتایج از تجزیه‌وتحلیل fsQCA در رابطه با سازگاری و پوشش داده‌های تجربی در مدل به‌دست‌آمده است. اگر پوشش 65/0-25/0 باشد، مدل به‌اندازه کافی قابل توضیح در نظر گرفته می‌شود (Rihoux & Ragin, 2008). با استفاده از برنامه fsQCA 3.0، سه راه‌حل اصلی درنتیجه به حداقل رساندن منطقی و ساده‌سازی به‌دست‌آمده است (جدول 3).

تجزیه‌وتحلیل شرایط ضروری

 معمولاً، قبل از اقدام به مرحله بعدی fsQCA (ساختن یک جدول حقیقی)، بررسی می‌کند که آیا هر یک از شرایط علی را می‌توان ضروری در نظر گرفت. در تجزیه‌وتحلیل fsQCA، تفسیر نتایج بر اساس سازگاری است. یک شرط سازگاری هنگامی لازم است که مقدار سازگاری بیشتر از 9/0 باشد. جدول (3) روابط ضروری شش شرط (ریسک، نوآوری، فعال بودن، رویکردهای نوآورانه، فرصت سازی و استراتژی) و نتیجه (عملکرد برند) را نشان می‌دهد. همان‌طور که نشان داده شد، از شش شرط بیان‌شده برای موفقیت برند، به‌جز استراتژی سایر شرایط لازم است. از این تجزیه‌وتحلیل می‌توان نتیجه گرفت که مؤلفه‌های کارآفرینی سهم به سزایی در موفقیت برند خواهند داشت؛ اما حضور استراتژی به‌صورت مستقیم تأثیری در موفقیت برند را نشان نمی‌دهد.

 

 

جدول 3. تجزیه‌وتحلیل شرایط ضروری

آزمون شرایط

سازگاری

پوشش

ریسک

85/0

73/0

~ ریسک

17/0

26/0

نوآوری

77/0

78/0

~ نوآوری

22/0

28/0

فعال بودن

79/0

78/0

~ فعال بودن

20/0

26/0

قابلیت کارآفرینی

73/0

77/0

~ قابلیت کارآفرینی

26/0

32/0

فرصت سازی

70/0

84/0

~ فرصت سازی

29/0

3/0

استراتژی

52/0

98/0

~ استراتژی

48/0

38/0

 

جدول (4) نیز تجزیه‌وتحلیل شرایط کافی را نشان می‌دهد.

جدول 4. تحلیل شرایط کافی

 

1

2

3

4

5

6

پذیرش ریسک

   

 

     

نوآوری

           

فعال بودن

         

 

قابلیت کارآفرینی

 

 

 

 

 

 

فرصت سازی

     

 

 

 

استراتژی

 

 

 

 

 

 

سازگاری

73/0

78/0

78/0

76/0

84/0

98/0

پوشش خام

83/0

77/0

 

79/0

73/0

 

71/0

 

51/0

 

پوشش یکتا

70/0

 

76/0

 

77/0

 

71/0

 

78/0

 

71/0

 

پوشش راه‌حل‌ها

71/0

 

 

 

 

 

پوشش سازگاری

96/0

 

 

 

 

 

 

         شرایط علّی اصلی (حاضر)؛        حضور متغیرهای اصلی شرط علّی           عدم حضور متغیرهای اصلی شرط علّی؛ فضاهای خالی نشان‌دهنده عدم اهمیت متغیر است.

نقطه برش: 8/0؛ بردار جهت انتظار (1 و 1 و 1 و 1 و 1 و 1) (Ragin, Drass, & Davey, 2006).

 

 

بحث و نتیجه‌گیری

پژوهش حاضر باهدف بررسی عملکرد برند شرکت‌های کوچک و متوسط مقیاس با تکنیک تحلیل مقایسه‌ای کیفی فازی با تأکید بر نقش رهبری کارآفرینی و استراتژی منابع انسانی انجام شد.

نتایج نشان می‌دهد که تمام شروط (ریسک‌پذیری، نوآوری، فعال بودن، رویکردهای نوآورانه و قابلیت‌ها، شناسایی فرصت و استراتژی) به حداقل یک ترکیب (راه‌حل) تعلق دارد که منجر به افزایش عملکرد برند شرکت می‌شود، بااین‌حال، آن‌ها در ترکیبات مختلف ظاهر می‌شوند. این مشاهدات کلی مطابق با یافته‌های کرایزر و همکاران (Kreiser, Marino, Kuratko, & Weaver, 2013) است که مشاهده کردند روابط متفاوتی بین ریسک‌پذیری، نوآوری، فعال بودن و عملکرد شرکت‌های کوچک و متوسط وجود دارد. یافته‌ها نشان می‌دهد که عوامل مختلف می‌تواند به‌گونه‌ای متفاوت در عملکرد برند نقش داشته باشد. راه‌حل 1 نشان می‌دهد که ترکیبی از قابلیت کارآفرینی و نوآوری منجر به افزایش عملکرد برند شرکت می‌شود. این دو شرط اصلی (نوآوری و قابلیت کارآفرینی را می‌توان باوجود عدم پذیرش ریسک و نبود استراتژی (راه‌حل 1) پشتیبانی کرد. راه‌حل 2، نوآوری، قابلیت کارآفرینی، شناسایی فرصت و استراتژی را منجر به بهبود عملکرد برند شرکت می‌داند. این مشاهدات به‌ویژه برای شرکت‌های کوچک و متوسط ارزشمند است، زیرا آن‌ها با تغییرات محیطی (و فرصت‌های در حال ظهور) سازگارتر هستند. تأثیر باز بودن فرصت زمانی می‌تواند قوی‌تر باشد که با فعال بودن همراه باشد که در راه‌حل 3 می‌توان آن را مشاهده کرد.راه‌حل‌های 4 و 5 نشان می‌دهند که ریسک‌پذیری و فعال بودن همراه با نوآوری باهم می‌تواند منجر به افزایش عملکرد شرکت شود و نقش EO و عملکرد شرکت را تأیید می‌کند و با مطالعات متعددی که همبستگی مثبت را گزارش می‌کنند، مطابقت دارد (Chaston & Sadler‐Smith, 2012; Hughes & Morgan, 2007). راه‌حل 6 بهبود عملکرد برند را وابسته به پذیرش ریسک، قابلیت کارآفرینی و توجه به استراتژی می‌داند. در این راه‌حل، عدم فعال بودن (به‌عنوان یک شرط علّی مؤثر)، همراه با ریسک‌پذیری و نوآوری، منجر به افزایش عملکرد می‌شود. در راه‌حل‌های ارائه‌شده نوآوری در 4 راه‌حل و فعال بودن در 3 راه‌حل دو عوامل مهمی هستند که منجر به افزایش عملکرد شرکت‌های کوچک و متوسط می‌شود. این یافته مشاهدات تانگ و همکاران (Tang et al., 2014) و لومبرگ و همکاران (Lomberg, Urbig, Stöckmann, Marino, & Dickson, 2017) را تأیید می‌کند. در مورد نقش مهم فعال بودن در شرکت‌های کوچک و متوسط راه‌حل 2 نقش عدم فعال بودن را آشکار می‌کند که همراه با نوآوری و پذیرش ریسک منجر به افزایش عملکرد شرکت می‌شود. عدم فعال بودن و نوآوری را می‌توان باوجود ریسک‌پذیری (که یک شرایط علّی مؤثر در این راه‌حل است) تقویت کرد. بنابراین، از راه‌حل 2 (وجود نوآوری در سازمان منجر به عملکرد می‌شود).  درنتیجه، گنجاندن این دو شرط (یعنی فعال بودن و شناسایی فرصت) می‌تواند به توضیح تأثیر ابعاد EO بر عملکرد شرکت کمک کند. نقش مثبت نوآوری در افزایش عملکرد شرکت مطابق با مطالعات تحقیقاتی متعددی است که رابطه مثبتی بین نوآوری و عملکرد شرکت گزارش کرده‌اند (Bierly & Chakrabarti, 2009; Liao & Rice, 2010). بااین‌حال، یافته‌های این پژوهش این انتظار را نشان می‌دهد که نوآوری معمولاً به‌عنوان یک شرط علی اصلی که منجر به افزایش عملکرد شرکت می‌شود، وجود دارد. در راه‌حل‌های میانی به‌دست‌آمده در تجزیه‌وتحلیل‌ها، نوآوری در راه‌حل‌های 3 ،4 و5 نیز وجود دارد (اما فقط به‌عنوان یک شرط علّی کمک‌کننده). علاوه بر این، عدم وجود نوآوری می‌تواند به افزایش عملکرد کمک کند (طبق راه‌حل 6). یافته اخیر مطابق با مطالعاتی است که نشان می‌دهند نوآوری بر عملکرد شرکت تأثیر منفی دارد (Artz, Norman, Hatfield, & Cardinal, 2010; Kandybin, 2009). بنابراین، نتایج ما نقش مبهم را برای نوآوری در افزایش عملکرد شرکت نشان می‌دهد. این نقش مستلزم بررسی بیشتر است.

یافته‌های این مطالعه ترکیبات جدیدی از عوامل تعیین‌کننده عملکرد یک شرکت را نشان می‌دهد. به‌طورکلی، این مطالعه نقش فعالیت‌ها و فرصت‌ها را در فعالیت‌های کارآفرینانه تأیید می‌کند. علاوه بر این، معیارهای جدید مربوط به فرصت‌های کارآفرینی (شاخص فرصت باز بودن) و فعال بودن را معرفی می‌کند. این مطالعه همچنین با نشان دادن ترکیبی از عواملی که در آن‌ها نوآوری می‌تواند به‌طور مثبت یا منفی بر عملکرد شرکت تأثیر بگذارد (اصلاً تأثیری نداشته باشد) به تحقیقات حوزه نوآوری کمک می‌کند. سهم مهم دیگر این مطالعه مربوط به شرکت‌های کوچک و متوسط است. ترکیبات عواملی که می‌تواند منجر به موفقیت شرکت‌های کوچک و متوسط ​​شود در این مطالعه شناسایی‌شده است. وجود چنین ترکیباتی نتایج مطالعات متعددی را تأیید می‌کند که نشان‌دهنده تأثیر مثبت EO بر عملکرد شرکت‌های کوچک و متوسط است (Arshad, Rasli, Arshad, & Zain, 2014). نتایج این مطالعه تا حدی ابهام تأثیر EO بر عملکرد شرکت را در برخی از ابعاد نشان می‌دهد. رابطه بین EO یا ابعاد آن و عملکرد آن نیز می‌تواند منفی باشد که به‌موازات مطالعات پیشین (Hughes & Morgan, 2007) است. بررسی نقش یک عامل خاص با عوامل همراه، هم برای ابعاد EO و هم برای سایر متغیرها (در اینجا استراتژی، فعال بودن، نوآوری، شناسایی فرصت) در این مطالعه مورد تأیید قرار گرفت. این تحقیق به توصیه برای کشف عواملی که شرکت‌های کوچک و متوسط را قادر می‌سازد تا فرصت‌های شناخته‌شده را جذب کرده و سپس به عملکرد دست یابند، پاسخ می‌دهد (Guo, Tang, Su, & Katz, 2017). این مطالعه تأیید می‌کند که شناسایی فرصت می‌تواند برای عملکرد شرکت‌های کوچک و متوسط حیاتی باشد. به‌طور خاص، نتایج نشان می‌دهد که یک استراتژی نیاز به حمایت از یک وضعیت باز نسبت به فرصت‌های مختلف دارد. نقش انگیزه‌های کارآفرینان و مدیران (که می‌تواند از ریسک‌پذیری آن‌ها حمایت کند) و همچنین رفتارهای نوآورانه و پیشگیرانه برجسته می‌شود.

با توجه به تأیید فرضیه‌های پژوهش می‌توان پیشنهادهای کاربردی زیر را ارائه نمود:

- با توجه به اینکه ریسک‌پذیری منجر به بهبود عملکرد در شرکت‌های کوچک و متوسط می‌شود به شرکت‌ها توصیه می‌شود، کارکنان خلاق خود را که ایده‌های آن‌ها موجبات سود بیشتر را فراهم ساخته را در سود شرکت سهیم کنند. همچنین، آن‌ها می‌بایست محیطی صمیمی خلق کنند تا افراد ترسی از بیان ایده‌های جدید نداشته باشند.

- نظر به یافته­های تحقیق مبنی براثر متغیرهای هدف (نوآوری و فعال بودن) بر بهبود عملکرد، پیشنهاد می­شود، شرکت‌ها از انجام کارها به شیوه‌های تکراری اجتناب کنند و استفاده از راه‌های جدید را امتحان کنند. همچنین، آن‌ها می‌بایست پیشرفت‌ها و نوآوری‌ها را در سازمان مورد تشویق قرار دهند و در روش‌های عملکردی خود خلاق باشند. در این خصوص شرکت­های تعاونی می­توانند با به­کارگیری مدیریت خلاق بر بهبود عملکرد خود متمرکز شوند.

- نتایج نشان داد، متغیرهای اهرمی (قابلیت‌های کارآفرینی) منجر به بهبود عملکرد شرکت‌های کوچک و متوسط می‌شوند که بر این اساس توصیه می‌شود، شرکت‌ها به فکر افزایش انگیزه کارکنان خود باشند و رقابتی مؤثر و منصفانه در دریافت ایده‌های نو به ‌کار گیرند. اعضای هیئت‌مدیره شرکت­های تعاونی می­توانند از طریق تمرکز بر توسعه روابط صمیمانه با اعضای عادی، انگیزه و مشارکت اعضاء را توسعه دهند.

- نتایج نشان داد که متغیرهای تنظیمی (فرصت سازی) منجر به بهبود عملکرد شرکت‌های کوچک و متوسط می‌شوند که بر این اساس توصیه می‌شود، شرکت‌ها منابع جدید را به چشم فرصت ببینند و در پی کسب منابع جدید مالی باشند. شرکت­های تعاونی می­توانند از روش­های تأمین مالی جدید، ورود به فرآیند ادغام ­و اکتساب، اتحادهای استراتژیک و توافق­نامه­های همکاری برای بهبود عملکرد مالی خود استفاده نمانید.

- نتایج نشان داد، متغیرهای تأثیرپذیر (استراتژی منابع انسانی) منجر به بهبود عملکرد شرکت‌های کوچک و متوسط می‌شوند که بر این اساس توصیه می‌شود، شرکت‌ها شیوه‌های منابع انسانی را با یکدیگر یکپارچه نمایند و استراتژی‌های منابع انسانی را با استراتژی‌های جذب افراد نخبه ادغام کنند. در این خصوص شرکت­های تعاونی می­توانند از طریق گرایش به برون­گزینی مدیریت، نظام مدیرت تخصصی را در بدنه خود توسعه بخشند (Lavaei Adaryani, Kalantari, Asadi, & Alambeigi, 2022).

به‌طورکلی، مطالعه حاضر نشان می‌دهد که 21 مؤلفه در طراحی مدل بهبود عملکرد برند با تأکید بر نقش مدیریت استراتژیک منابع انسانی و جهت‌گیری کارآفرینانه مبتنی بر رویکرد ساختاری ـ تفسیری نقش دارند. سایر محققان می‌توانند این مدل را به تفکیک شرکت‌های کوچک و متوسط برحسب نوع فعالیت یا منطقه جغرافیایی شناسایی کنند و ضمن مصاحبه با خبرگان مربوط تلاش کنند تا مؤلفه‌های بیشتری را شناسایی و طبقه‌بندی خود را با نتایج این مدل‌ها مقایسه کنند.

مشارکت نویسندگان

مرتضی امامی (مفهوم‌پردازی، روش­شناسی، بررسی اطلاعات و پایش)، یونس وکیل‌الرعایا (مفهوم‌پردازی، روش­شناسی، بررسی اطلاعات و پایش، بازبینی و ویرایش و نظارت و سرپرستی) و سید محمد زرگر (مفهوم‌پردازی، روش­شناسی، بررسی اطلاعات و پایش)

قدردانی و تشکر

 این پژوهش در قالب پایان‌نامه دکتری رشته مدیریت بازرگانی و با حمایت دانشگاه آزاد اسلامی واحد سمنان انجام‌شده است. بدین‌وسیله از این دانشگاه به خاطر حمایت‌های معنوی برای انجام پژوهش تقدیر و تشکر به عمل می‌آید.

 

 

 

[1]. Fuzzy-set Qualitative Comparative Analysis

 

 
 
 
References
 
 
Anees-ur-Rehman, M., Wong, H. Y., & Hossain, M. (2016). The progression of brand orientation literature in twenty years: A systematic literature review. Journal of Brand Management, 23(6), 612-630.
Arshad, A. S., Rasli, A., Arshad, A. A., & Zain, Z. M. (2014). The impact of entrepreneurial orientation on business performance: A study of technology-based SMEs in Malaysia. Procedia-social and behavioral sciences, 130, 46-53.
Artz, K. W., Norman, P. M., Hatfield, D. E., & Cardinal, L. B. (2010). A longitudinal study of the impact of R&D, patents, and product innovation on firm performance. Journal of product innovation management, 27(5), 725-740.
Ayalew, M. M., Xianzhi, Z., Dinberu, Y. D., & Hailu, D. H. (2020). The determinants of firm’s innovation in Africa. Journal of Industry, Competition and Trade, 20(3), 527-567.
Baghersad, V., Davari, a., & Azizi, M. (2019). The relationship between entrepreneurial ecosystem dimensions and competitiveness. Iranian Journal of Management Sciences, 14(55), 107-156. (In Persian).
Basco, R., Hernández-Perlines, F., & Rodríguez-García, M. (2020). The effect of entrepreneurial orientation on firm performance: A multigroup analysis comparing China, Mexico, and Spain. Journal of Business Research, 113, 409-421.
Beynon, M. J., Jones, P., & Pickernell, D. (2016). Country-based comparison analysis using fsQCA investigating entrepreneurial attitudes and activity. Journal of Business Research, 69(4), 1271-1276.
Bierly, P., & Chakrabarti, A. (2009). Generic knowledge strategies in the US pharmaceutical industry Knowledge and Strategy (pp. 231-250): Routledge.
Boso, N., Story, V. M., Cadogan, J. W., Annan, J., Kadić-Maglajlić, S., & Micevski, M. (2016). Enhancing the sales benefits of radical product innovativeness in internationalizing small and medium-sized enterprises. Journal of Business Research, 69(11), 5040-5045.
Chaston, I., & Sadler‐Smith, E. (2012). Entrepreneurial cognition, entrepreneurial orientation and firm capability in the creative industries. British Journal of Management, 23(3), 415-432.
Cho, Y. H., & Lee, J.-H. (2018). Entrepreneurial orientation, entrepreneurial education and performance. Asia Pacific Journal of Innovation and Entrepreneurship.
Covin, J. G., & Miller, D. (2014). International entrepreneurial orientation: Conceptual considerations, research themes, measurement issues, and future research directions. Entrepreneurship theory and practice, 38(1), 11-44.
Crilly, D. (2011). Predicting stakeholder orientation in the multinational enterprise: A mid-range theory. Journal of international business studies, 42(5), 694-717.
Danquah, M., & Amankwah-Amoah, J. (2017). Assessing the relationships between human capital, innovation and technology adoption: Evidence from sub-Saharan Africa. Technological Forecasting and Social Change, 122, 24-33.
Febrianti, R., & Herbert, A. (2022). Business Analysis and Product Innovation to Improve SMEs Business Performance. International Journal of Research and Applied Technology (INJURATECH), 2(1), 1-10.
Guo, H., Tang, J., Su, Z., & Katz, J. A. (2017). Opportunity recognition and SME performance: The mediating effect of business model innovation. R&D Management, 47(3), 431-442.
Habib, M., Abbas, J., & Noman, R. (2019). Are human capital, intellectual property rights, and research and development expenditures really important for total factor productivity? An empirical analysis. International Journal of Social Economics.
Heydari, Z., Rahimiaghdam, S., & Hosseini , S. S. (2021). The Effect of Top Managers Support on Organizational Entrepreneurship with the Mediating Role of Affective Commitment of Faculty Members in University of Tabriz. Journal of Enterepreneurship Development, 14(55), 41-60. (In Persian).
Hirvonen, S., & Laukkanen, T. (2014). Brand orientation in small firms: an empirical test of the impact on brand performance. Journal of Strategic Marketing, 22(1), 41-58.
Hughes, M., & Morgan, R. E. (2007). Deconstructing the relationship between entrepreneurial orientation and business performance at the embryonic stage of firm growth. Industrial marketing management, 36(5), 651-661.
Irwin, K. C., Landay, K. M., Aaron, J. R., McDowell, W. C., Marino, L. D., & Geho, P. R. (2018). Entrepreneurial orientation (EO) and human resources outsourcing (HRO): A “HERO” combination for SME performance. Journal of Business Research, 90, 134-140.
Ismail, R. (2018). The impact of human capital and innovation on labour productivity of Malaysian small and medium enterprises. International Journal of Productivity and Quality Management, 25(2), 245-261.
Kajalo, S., & Lindblom, A. (2015). Market orientation, entrepreneurial orientation and business performance among small retailers. International Journal of Retail & Distribution Management.
Kandybin, A. (2009). Which innovation efforts will pay. MIT Sloan Management Review, 51(1), 53-60.
Kinnie, N., Swart, J., & Cross, D. (2017). Human resource management and organizational performance: in search of the HR advantage. CONTEMPORARY HUMAN RESOURCE, 31.
Klaas, B. S., McClendon, J., & Gainey, T. W. (2000). Managing HR in the small and medium enterprise: The impact of professional employer organizations. Entrepreneurship theory and practice, 25(1), 107-124.
Kreiser, P. M., Marino, L. D., Kuratko, D. F., & Weaver, K. M. (2013). Disaggregating entrepreneurial orientation: the non-linear impact of innovativeness, proactiveness and risk-taking on SME performance. Small business economics, 40(2), 273-291.
Krejcie, R. V., & Morgan, D. W. (1970). Determining sample size for research activities. Educational and psychological measurement, 30(3), 607-610.
Lavaei Adaryani, R., Kalantari, K., Asadi, A., & Alambeigi, A. (2022). Surveying the Institutional Collaboration in the Food Supply Chain: A Qualitative Study of Livestock Production Cooperatives. Journal of Cooperation and Agriculture, 11(42), (In Persian).
Leitch, C. M., & Volery, T. (2017). Entrepreneurial leadership: Insights and directions. International Small Business Journal, 35(2), 147-156.
Liao, T.-S., & Rice, J. (2010). Innovation investments, market engagement and financial performance: A study among Australian manufacturing SMEs. Research Policy, 39(1), 117-125.
Lomberg, C., Urbig, D., Stöckmann, C., Marino, L. D., & Dickson, P. H. (2017). Entrepreneurial orientation: The dimensions’ shared effects in explaining firm performance. Entrepreneurship theory and practice, 41(6), 973-998.
McDowell, W. C., Peake, W. O., Coder, L., & Harris, M. L. (2018). Building small firm performance through intellectual capital development: Exploring innovation as the “black box”. Journal of Business Research, 88, 321-327.
Messersmith, J. G., & Wales, W. J. (2013). Entrepreneurial orientation and performance in young firms: The role of human resource management. International Small Business Journal, 31(2), 115-136.
Muchiri, M., & McMurray, A. (2015). Entrepreneurial orientation within small firms: A critical review of why leadership and contextual factors matter. Small Enterprise Research, 22(1), 17-31.
Nguyen, P. V., Huynh, H. T. N., Lam, L. N. H., Le, T. B., & Nguyen, N. H. X. (2021). The impact of entrepreneurial leadership on SMEs’ performance: the mediating effects of organizational factors. Heliyon, 7(6), e07326.
Odoom, R., & Mensah, P. (2018). Brand orientation and brand performance in SMEs: The moderating effects of social media and innovation capabilities. Management Research Review.
Pappas, I. O., & Woodside, A. G. (2021). Fuzzy-set Qualitative Comparative Analysis (fsQCA): Guidelines for research practice in Information Systems and marketing. International Journal of Information Management, 58, 102310.
Ragin, C. C., Drass, K. A., & Davey, S. (2006). Fuzzy-set/qualitative comparative analysis 2.0. Tucson, Arizona: Department of Sociology, University of Arizona, 23(6), 1949-1955.
Rihoux, B., & Ragin, C. C. (2008). Configurational comparative methods: Qualitative comparative analysis (QCA) and related techniques: Sage Publications.
Sabando-Vera, D., Yonfa-Medranda, M., Montalván-Burbano, N., Albors-Garrigos, J., & Parrales-Guerrero, K. (2022). Worldwide Research on Open Innovation in SMEs. Journal of Open Innovation: Technology, Market, and Complexity, 8(1), 20.
Salimath, M. S., Cullen, J. B., & Umesh, U. (2008). Outsourcing and performance in entrepreneurial firms: contingent relationships with entrepreneurial configurations. Decision Sciences, 39(3), 359-381.
Schneider, C. Q., & Wagemann, C. (2012). Set-theoretic methods for the social sciences: A guide to qualitative comparative analysis: Cambridge University Press.
Seo, Y. W., & Lee, Y. H. (2019). Effects of internal and external factors on business performance of start-ups in South Korea: The engine of new market dynamics. International Journal of Engineering Business Management, 11, 1847979018824231.
Shan, P., Song, M., & Ju, X. (2016). Entrepreneurial orientation and performance: Is innovation speed a missing link? Journal of Business Research, 69(2), 683-690.
Tang, J., Tang, Z., & Katz, J. A. (2014). Proactiveness, stakeholder–firm power difference, and product safety and quality of Chinese SMEs. Entrepreneurship theory and practice, 38(5), 1-29.
Uhl-Bien, M., & Arena, M. (2018). Leadership for organizational adaptability: A theoretical synthesis and integrative framework. The leadership quarterly, 29(1), 89-104.
Wang, Z., Zhang, J., Thomas, C. L., Yu, J., & Spitzmueller, C. (2017). Explaining benefits of employee proactive personality: The role of engagement, team proactivity composition and perceived organizational support. Journal of Vocational Behavior, 101, 90-103.
Woodside, A. G. (2014). Embrace• perform• model: Complexity theory, contrarian case analysis, and multiple realities. Journal of Business Research, 67(12), 2495-2503.
Woodside, A. G., & Zhang, M. (2013). Cultural diversity and marketing transactions: Are market integration, large community size, and world religions necessary for fairness in ephemeral exchanges? Psychology & Marketing, 30(3), 263-276.